سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکیو زبان راست و دل صاف و عفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
شنبه 93 آبان 10 , ساعت 12:24 صبح

 بنام خدا و برای خدا

على علیه السلام در رابطه با جریان پیچیده و مرموز نفاق در نامه 27 نهج البلاغه، خطاب به محمد ابی بکر مى نویسند: «قَالَ لِی رَسُولُ اَللَّهِ ص إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اَللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اَللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ اَلْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ.»

(پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است : من بر امت خودم از مومن و مشرک بیم ندارم ، یعنى مشرکى که شرک خود را آشکار مى سازد؛ زیرا مومن را خداوند با ایمانش از اینکه مردم را گمراه کند باز مى دارد و مشرکى هم که شرک خود را اظهار مى دارد خداوند زبونش ‍ مى فرماید و دل مردم را از پیروى کردن از او باز مى دارد و به سبب اظهار کفر دلهاى مردم به گفتارش آرام و سکون نمى یابد. ولى بر امت خویش از منافقى مى ترسم که ایمان و کارهاى به ظاهر آراسته را آشکار مى سازد و کفر و گمراهى خود را نهان مى دارد، وانگهى زبان آور است، با زبان خود چیزى مى گوید که درستى آن را مى شناسید و در نهان رفتارى دارد که اگر بر آن آگاه شوید آن را زشت مى شمارید و هر کس که بدین گونه منافق باشد، دل مردم به او توجه مى کند و آرام مى گیرد که آدمى به ظاهر امور حکم مى کند، در نتیجه مردم از منافق پیروى و تقلید مى کنند و او آنان را گمراه مى سازد و در تباهى مى اندازد.)

کربل

امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220)

وقتی، بی بصیرتی مردم پس از رحلت رسول خوبیها و خانه نشینی 25 ساله حضرت علی(ع) در پی کودتای خواص و جهل عوام در سقیفه بنی ساعده را مشاهده می نمائیم و سپس شکست جریان مشروطیت و فتنه سال 88 و سکوت بیجای خواص را می بینیم، حرکت و اقدامات پیچیده جریان نفاق آشکارتر می شود 

حضرت آیت الله خامنه ای در جمع کارکنان لشکر 10 سیدالشهداء در خصوص مفهوم و ماهیت نفاق جدید می‌ فرمایند؛«بدترین دشمنها، دشمن پوشیده و نقابدار است؛ از جمله منافقین و فهم مسئله نفاق، از این حیث مهم است.» ... «راجع به مفهوم نفاق و منافق، در قرآن به روشنی صحبت شده و عبارت است از اینکه یک کسی یا جماعتی، یک فکری و یا جهت‌ گیری را داشته باشد و خلاف آن را به مؤمنین ابراز کند... مانند منافقین در اول انقلاب، که آیات قرآن می‌ آوردند و ظاهر اسلامی نشان می‌ دادند، ولی در باطن، مارکسیستی بودند.» «در قرآن، از سه نوع منافق یاد شده است. حقیقت نفاق یک چیز است، ولی سه نوع هستند. این موضوع از بحثهای مهم و آموزنده است.»«دسته‌ اول، منافقین اول ورود پیامبر (ص) به مدینه هستند. کسانی بودند که یا اسلام نیاوردند و یا... اعتقاد به اسلام و پیامبر (ص)، در دل آنان عمقی نداشت و با یک تکان، ایمانشان ضایع می‌ شد.»«دسته‌ دوم، کسانی که جزء مؤمنین بودند، اول کار هم هیچ نشانه ای از نفاق در اینها نبود، ولی به مرور دچار یک عوارضی شدند... منافقین دسته‌ دوم، ربطی به دسته‌ اول ندارند. دسته‌ اول، از ابتدا جبهه‌ دشمنی گرفت، ولی دسته‌ دوم کسانی بودند که دشمنی نداشتند... دوست هم بودند؛ یک جا خراشی پیش آمد، آن را علاج نکردند... یک جریان مستمر در دنیای اسلام است و ادامه دارد و آن چیزی که جریان اسلام را شکست داد، جریان دوم نفاق بود.»«دسته‌ سوم، منافقینی هستند که در مدینه ایمان آورند و دچار لغزشهای مؤمنانه شدند و خود را حفظ نکردند. ادامه پیدا کرد، رفتند در یمانه با پیامبر(ص) اعلام جنگ کردند و شدند منافقین محارب. امروز برای شناسایی منافقین دسته‌ دوم، نشانه وجود دارد و نشانه‌ آن همراهی با دشمن است.»

کربلا

جریان نفاق در جهت تقابل با حاکمیت نبوی، گفتمانهای مختلفی را در باب حکومت اسلامی مطرح و عملیاتی نموده، تا خواسته های خود را که محو گفتمان اسلام ناب محمدی(ص) است را محقق نماید و در این مسیر سه مدل حکومت را برای مسلمانان جعل نموده است

1-اولین گفتمان نفاق، گفتمانی است که تلاش می کند تا بین نبوت و امامت با خلافت فاصله ایجاد نماید و حضور اولاد پیامبر(ص) را به بهانه حفظ حرمت و جایگاه آنها را در خلافت صلاح نداند و جدایی دین از سیاست را بر اساس نظر مردم و مدل دموکراسی مطرح می نماید.

2-دومین گفتمان نفاق و جریان انحرافی؛ حضور هر قدرتمندی در حکومت را توجیه می کند و او را اولی الامر می داند و با او بیعت می کند و دستورات او را اگر مخالف اسلام هم باشد توجیه می نماید و حتی اعتراض به حاکمان ظالم و شرابخوار را جایز نمی داند.

3-سومین دیدگاه جریان نفاق و انحرافی در تقابل با اسلام ناب محمدی جریان خوارج می باشد که اگرکوچکترین اشتباه و خطایی را در حاکیت دینی مشاهده نماید، آن را برنمی تابد و اگر در وسط میدان جنگ هم باشد به مخالفت با آن می پردازد و تا براندازی آن اقدام می نماید

در برابر دیدگاه های سه گانه جریان نفاق، شیعه برپایی حکومت دینی را ضروری می داند و اعتقاد دارد، برای تداوم نقش امامت و ولایت در جامعه و عمل به سیره امامان معصوم(ع) استقرار حکومت دینی لازم است و در همین راستا امام خمینی انقلاب اسلامی ایران را زمینه ساز حکومت حضرت بقیه الله(عج) می دانست و جامعه دینی و دفاع مقدس را بر اساس همان شاخصه های عاشورا هدایتگری می نمود و شیعه هر حکومتی را که در جامعه دینی شکل بگیرد و ادعای حکومت دینی نماید، در هر صورت آن را تماما در راستای اهداف دینی نمی داند و در صورتی که حکومت دینی را دارای انحراف از اهداف اسلام ببیند، براندازی آن را به هر قیمتی دنبال نمی کند و تلاش خود را در جهت اصلاح آن معطوف می نماید و اگر فتنه ای مثل سالهای 78 و 88 را ببیند به روشنگری و مقابله با آن برمی خیزد و از حکومت دینی و جبهه حق دفاع می نماید.

سیره امامان معصوم در حکومت دینی به ما می آموزد که کجا باید سکوت کرد و در چه جایی باید فریاد زد و چگونه باید دشمن را شناخت و در دفاع از حکومت دینی به مقابله با آن برخاست و همه این سختی ها و تلاشها برای این است که مردم بصیرت کسب کنند و حقیقت و حق را دنبال نمایند و هدف ائمه معصومین(ع) این است، که ما شیفته دانستن حقیقت باشیم و پس از یافتن امام و شاخص حقیقت، چگونه علیه جریان نفاق که قصد ایجاد انحراف در حکومت دینی را دارد، به مقاله برخیزیم و چگونه عمل کنیم که دشمن خارجی از حرکت اصلاحی ما سوء استفاده نکند.              

حضرت امام حسین(ع) برای اینکه بتواند از نفوذ دنیا طلبان و فرست طلبان در نهضت انقلابی خود جلوگیری نماید و از طرف دیگر دوستداران واقعی دین و تکلیف مداران را، همراه کاروان عاشورایی خود نماید، فرمودند:«أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فى سِلْطان وَلاَاِلْتماسًا مَنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلکِنَّ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَنَظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِکَ وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مَنْ عِبادِکَ ویُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَسُنَنِکَ وَأَحْکامِکَ.»

(خدایا! تو می دانى که آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نبوده، بلکه هدف ما این است که نشانه هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلاد مسلمین را اصلاح نماییم، تا امنیت بندگان مظلوم و ستم دیده ات را فراهم نماییم تا به واجبات و سنّتها و دستورهاى دینت عمل شود.)

حضرت سید الشهداء از مدینه تا مکه و سپس از مکه تا کربلا مرتبا، فلسفه قیام خود را مطرح و به آنها اشاره مى کند، تا حجتی برای کسی باقی نماند و هر کس می خواهد در قیام حسینی حضور پیدا کند، باید پالایش شده باشد و ناخالصی و دنیاطلبی نداشته باشد. و این هدف الهی زمانی قابلیت اجراء پیدا می کند که ولایت و حکومت در  مسیر اصلی خود قرار گیرد و حکومت در اختیار صالحان جهان باشد.

والسلام



لیست کل یادداشت های این وبلاگ